سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
بانوی پاییز سلامسر وقت آمدی ، مثل همیشههمان روز ،همان ساعت ،کنار ایستگاه فصلها منتظرت بودم ،انگار سالها بود که از کنارم رفته بودی ،دیگر زمان برگشتت بود ،همان روز ،همان ساعت ،آمدنت جهان را زیر و رو میکند ،دیگر کسی دلتنگ نبودتنها تعریف از زیبایی هات مانده بود ،برگهای نارنجی رنگت کل جهان را زیبا کرده بود،چه کسی میداندراز زیبایی تو را؟به گمانم این آمدن ها با بقیه ی سالها متفاوت بود،شاید آخرین پاییز قرن ،شاید آخرین دی...
آخرینپائیزقرنشده امکاشبر می گشتی......