بانوی پاییز سلام سر وقت آمدی ، مثل همیشه همان روز ، همان ساعت ، کنار ایستگاه فصلها منتظرت بودم ، انگار سالها بود که از کنارم رفته بودی ، دیگر زمان برگشتت بود ، همان روز ، همان ساعت ، آمدنت جهان را زیر و رو میکند ، دیگر...
پاییز جان حالا چه عجله ای برای رفتن داری ؟ هنوز که وقت عاشقی تمام نشده ، هنوز عشقی پیدا نشده، بادخزان برگ درختان را با خود می برد... می برد تا سال بعد، شاید سال بعدی، شاید آخرین خداحافظی باشد ، پاییز جان ... هنوز فصل عاشقی است، کمی...