پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در دایره جان وجهان چرخ زدمدیدم که فقط نقش خدا هست،رفیق...
این چهره پر غصه و غم چیست؟بخند هر چند جهان شوخی تلخیست بخند مانند بهار عمر ما کوتاهست این عمر زیاد باوفا نیست،بخند...
کاش می شد عشق را در یک غزل تفسیر کردکاش می شد عشق را با فال خوش تعبیر کردکاش می شد آخر هر قصه را زیبا نوشتیا برای هر رسیدن چاره ایی تدبیر کردکاش حتی یک قفس چون سینه درعالم نبودکاش می شد عاشقان آزاد از زنجیر کردکاش می شد جای ساقی باده از دلبر گرفتاز شراب ناب او مستانه دل را سیر کردکاش می شد عشق یک بیماری مسری شودتا شود از جان و دل با بوسه ایی تکثیر کردعشق در هر سینه خشکیده غوغا می کندمی شود با عشق دل را بهترین تصویر...