پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
هنوز داغ تو سنگین است برای نعش خیابان ها خراب نیمه شب صفر و طواف خسته ی میدان ها...
کجای یاد تو سر رفتم؟ شبیه عاقبتِ سیگار که ما دوباره بهم خوردیم در اوجِ عاشقی خودکار...
ما قاتل ذوالفقارِ حیدر شده ایم بر فرق علی رواقِ خنجر شده ایممثلِ نفسِ نحسِ بنی ساعده ها شرمنده ی اشک های کوثر شده ایم...
حس میکنم گاوم کمی خر نصفه ای از اسبلعنت به دنیای پر از اعدامی برچسب...
شعرم را بر دارِ بی کسی هایم دار میزنم تنها نُتم، میان تَن ها ماژورِ غم را پُر می کند دُکمه های گلو انتحاری ترین گلوله ی کوله ی سکوت اند حداکثر هایم زبان لایِ حداقل ها گذاشته چقدر جنازه ، پایِ گیوتینِ زیر سیگاری ریخته درد درد درد دارم از مری تا معده تا روده تا بووووووووق از نای تا شُش تا دیافراگم تا ...
سالهاست قاتل اردوگاهی شده امکه آواره ترین لحظه های درد را به صلّابه کشیدهطوفانِ طراقطپانچه ی تپانچه های طاق باز را از طمطراق انداختهکلاغ هاآبیخیسلیزهیزشاید هم صابونی اندخروش خروس در پاویونِ هشت و سیمُشتی جوجه ی پاییز ندیده را کنار قابِ برفکی ، پیچ کوب کردهاینجا بهانه ها طعم طناب می دهندو خرها بوی کباببه یمن انقلابِ نقطه هاخدا جداگور را هم که………….. ول...
فروبکش من من را به وقت زاییدنکه غیر من نبرد کِیف در تو خوابیدن...
ریه ها را دوباره پیچیده املای توتون های سیگار...
روح نارنجکیم دست به ضامن برده...