پنداشتم سختگیرم، ولی دیدم که دشوارتر بوده راه رفتم، ز خود دورتر ایستادم دیدم که حق داشتم بیگناه از دور اگر خویش را بنگرم جز زخم و درد و غمی بیپناه؟ ترسم که دیگر نماند توان ترسم که افتد دلم در تباه من سختگیرم؟ نه، این روزگار با من نکردهست...