متن تنهایی دردناک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تنهایی دردناک
محروم نکن،
سرم ز روی شونه هایت.
تو چقدر سنگدلی محبوبم
اشک در دیده و تو نابینا محبوبم
با نگاهم به تو گفتم نروی اما تو
با کلامت، تو بریدی نفسم محبوبم...
آن نگاری که: به جانم رخنه داشت
رفت و من را با غمش، تنها گذاشت
رفت و خندید او بر این جانِ نزار
ای دریغ از رحم بر، احوالِ زار
رفت و احساسِ مرا، بشکست باز
بغضِ دل، در سوگِ جان، بنشست باز
بعد از او، دیگر گمانم نیست دل
شاد گردد، با صدای هیچ ساز
آرزو بودی،
محال شدی،
و الان خاطره ای بیش نیستی.
چقدر درد عظیم ایست. آرزوی کسی خاطره شدن.
اینکه هستی و ندارمت،
خودش غمی جدا از غم هاست.
ولے بزرگترین از دست دادن اینہ ڪہ آدمیزاد
خودش رو از دست بدہ، یهو بہ خودش بیاد
ببینہ جورے عوض شدہ ڪہ خودش هم
خودش رو نمیشناسہ.
یک سرگردان دلتنگ هستم
می ترسم تو را هم سرگردان کرده باشم
شنیده ام که می گویند
زنده های سرگردان روح ها را هم سرگردان می کنند
دنیای بدون تو، عجب بی رحمه.
غم نبودنت بد به جانم ریشه زده.
میانِ مرگی ، به نامِ دلتنگی ، نفس می کشم.
عجب رنج عجیب و درد ناکیست، دوریت...
ساعتِ صفر است؛
میدانم؛
که میدانی:
التهابِ درد،
در سینه،
گرانجانست!
مو به مو،
احساسِ دل را،
بازمیگویم:
بی تو دنیای درونِ من،
پریشانست!
روزگارم سخت تر از سخت شد.
خاطراتت وقتی از خاطر گذشت.
دلا نشکن سکوتِ مبهمت را؛
چو میدانی که قَدرت را ندانند!
من،
خط خطی میشوم هر روز:
در سکوتِ نگاهم؛
در چروکِ چشمهایم...