عصرانه دلم یک گوشه ی دنج دریک کافه میخواهد فقط من و تو. در ازدحام جمعیت این شهر فقط تورا ببینم, تو قهوه تعارف کنی من غرق در قهوه ای چشمانت طعم خوش بودنت را بنوشم
من جز تو نشانی به دل خویش ندارم
چشم تو هوش مرا از زندگانی میبرد