شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
خواستم پهن کنم بستری از گل مادرزیرِ پای تو که خود بهتری از گل مادرعاشقِ سایه ی افتاده به خاکت هستمسایبان است که می گستری از گل مادرمی نویسم غزل از جنسِ نگاهت هرروزمی کنم پیشکشت دفتری از گل مادراینقَدر با ادبیات کلنجار مروصرف کردم شده ای مصدری از گل مادرمثلِ پروانه به گِردِ تو فقط می چرخمتو که داری به سرت مَعجری از گل مادرتا بهاران به سرت تاج طلا بگذارددور تو حلقه زده لشکری از گل مادرچقَدَر چادرِ گلدار به تو می ...
به قرص کامل روی تو ماه می گویندبه آن طرف که تویی شاهراه می گویندغروب نام جهان بوده قبل از آمدنتتو آمدی، به نگاهت پگاه می گویندزمین به قدرت بازوی تو تعادل یافتبه کوه قبلِ طلوع تو کاه می گوینددر آن هوا که نباشی نفس نمیخواهمبه آن تلاطمِ در سینه آه می گویندپدر! بخند برایم که خوب می دانیبه خنده ی تو فقط دلبخواه می گویند...
من خودم دیدم تمامِ شب چراغش روشن استرفتنت را کوچه هم باور نکرده مثلِ من...
ای کاش که دکتر بشناسد مرضم رایک (تو) وسط این همه دارو بنویسد...
آب و جارو زده ام کل خیابان ها راسال من نو نشود تا تو نیایی امسال...