متن پروانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پروانه
ماهِ شب
از قابِ چشمانِ بسته میگذرد
و واژهها
مثل ماهیهای بلور
در ذهنم شنا میکنند.
بر شانهی باد
ردی از نقره میکشد
و خواب،
به شکلِ پروانهای تار
در نورِ او
ذوب میشود...
آنکه در صاعقه ی عشقِ تو افروخت، منم
حرفِ دلدادگی از شعرِ تـو آموخت، منـم
آنکه پـروانـه صفت، در دلِ آتشکـده ات
چشمِ خود را به نگاهِ تو فقط دوخت منم
پشت پنجره،
گلدانی ایستاده
با برگهای سبز و عطرافشان،
که هر شب
رؤیای پرواز میبیند...
و من تماشا میکنم
چگونه گلبرگهای سرخش
در آسمان اتاق
به پروانه بدل میشوند
و میرقصند...
فنجانِ قهوه را
بر میزِ چوبیِ خاموش میگذارم
و تو،
از لابهلایِ بخارِ داغ
چون پروانهای سپید
رها میشوی از پیلهی دوری.
خاطرهها،
چون دانههای قهوه
در آسیابِ مغز
آرام میچرخند
و عطرِ بودنات
تمامِ اتاق را
به یادِ تو میسپارد.
پنجره باز است
و باد
موهای تو را
از...
(تقدیم به بیماران پروانهای)
میخواهم نازک شوم
در واژهی زخم
در واژهی صبور
در واژهی زیبا
میخواهم تو را
عمیقتر لمس کنم
ای که دلت
نرمتر از هر مومیست!
بگو
چگونه بنگرم به پیلهی تنهایی
که با جهان
کنار بیایم؟
گلها
روی تو حساساند!
گلها
دورِ تو میگردند
بگو
چگونه...
زندگی را زیبا می بینم هرگاه به بال شگفت انگیز پروانه ها خیره می شوم
زندگی را پر عشق می بینم هرگاه به اغوش پر مهر مادر می روم..
زندگی را رنگار رنگ می بینم هرگاه رنگین کمانی زیبا در اوج اسمان پدیدار می شود
زندگی را پر ارامش می...
شاید صبح
پروانه ای است که
در کلاه آفتابگردان
پنهان است
من از نجوای پروانه،
در گوش گل،
دانستم:
«عشق»،
راز و نیاز است!
از چه رو موجِ بلا در غمِ ویرانه ماست؟
او ندانست که دریاچه پریخانه ماست
لب دریای جنون، آخرِ شهنامه ماست
قایقی هست که اندازه پروانه ماست
تا که امواج بلا برد به دریا ما را
دائما موج سواری حظ روزانه ماست
در تلاش است رُخَش را بزند بر رخ...
کلمات
در دهان
پروانه میشوند
هرگاه میخواهم صدایت کنم
گُلی جان!
در دل شبهای تاریک آسمان میسوزدم
شعلهای از عشق پنهان بیامان میسوزدم
در هوای وصل جانان بیقرارم روز و شب
چون شهاب از شوق دیدار آسمان میسوزدم
چون نسیم صبحگاهی در گلستان عشق او
بوی خوش از عطر گیسوی جوان میسوزدم
در غم هجران یارم چون شمع سوزانم به شب...
پیلهتنیدن به تنم را نبین /
لحظهی پروانهشدن مُثلهام
پیلهتنیدن به تنم را نبین /
لحظهی پروانهشدن مُثلهام
پیله هایم تمامی ندارد
هر چه در می آورم
یکی دیگر به تن دارم
کاش می توانستم
به خدا بگویم
که پروانه ها
پیش از هر فصلی
در جهنم می سوزند
«آرمان پرناک»
برای پر کشیدن ،
باید تنها بود،
از پروانه بپرس؟
حجت اله حبیبی
پروانه زیباست،
با دگرگونی ،
کرم که دیدن نداشت.
حجت اله حبیبی
دنیا ،
بازیچه نیست،
خیال نیست،
اندیشه است، در ذهن دخترکی
که
پر پروانه را
فوت می کند
حجت اله حبیبی
از پروانه عشق می آموزیم،
از مورچه، تلاش و کاوش و
از طاووس، زیبایی و شکوه را...
از لاک پشت، طول عمر و
از سگ، وفا،
تیزبینی و بلندپروازی را هم از عقاب!
...
انسان!
آی آدمی!
ای اشرف مخلوقات خدا!
پس چه چیزی از تو بیاموزیم؟!
شعر: بندی علی...