پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بَغل گرفته غَمی کُهنه آسمانِ مرا...
دیروز، غرورش همه جا ورد زبان بودحالا جلوی آینه، هم قدّ خودش نیست......
از دید خلق، هرزه و هرجایی است بادبا این که قدر ناخن تو کوچه گرد نیست!...
در فال غریبانه ى خود گشتم و دیدمجز خط سیاهى ته فنجان خبرى نیست......