فرهاد کوه کن از این همه دختر چرا عاشق شیرین شده است
عشق است دیگر دست فرهاد نبود
امیرعلی متشی...
نمی دانم چرا هربار که من تورا می بینم .
به شکر پروردگار میروم از این خلقت زیبایش
امیرعلی متشی...
علت کوری چشم یعقوب نبی معلوم بود
ورنه با یک پیراهن هیچ کس بینا نشد
امیرعلی متشی...
شهد گل و آن پروانه
تف تو روی این زمانه
کرده این مردم پیر
عاشقی دیگه هست دلگیر
امیرعلی متشی...
شاه هم از قصه شیرین فرهاد به گریه افتاد
عجل طوطی بازرگان از قبل معلوم شده بود
امیرعلی متشی...
فکر کردی خیلی زرنگی ساکت شو جوجه رنگی
امیرعلی متشی...
ده مربی تا کنون تیم تعغیر داده است
نمی داند که علت باخت تیم آشفته زلف های تو است
امیرعلی متشی...
دیشب شب یلدا بود و من دم نزدم
من که شیرین سخن مجلس فامیل بودم
امیرعلی متشی...
یک نفر نیست بگویید آخر ای بی ایمان
من را پس زده ای عاشق کافر شده ای...