سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
مثل بهاری مستمن دیوانه را دیوانه تر کن مثل گیسویترها کن پشت سر در خوشه ای از خرمن مویت چه میشد بامدادی همدل و همراه هم باشیمتو جان از من بگیری من سری در شیب بازویت شبی در آسمان من بریزی نقره از ماهتبرقصم لحظه ای در پیچ و تاب موج سوسویت به پیش هر نسیمی که بیابان زیر پا داردبگیرم عطر و بوی گوشه های برج و بارویت تو کفتر چاهی جلدی شوی بین دو دستانمو من مثل بهاری مست پرواز پرستویت بپیچی مثل نیلوفر به ساق سرد بی جانمب...