متن پرستو
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پرستو
پاییز !
اگر چه دلتنگم
اما
با مِهر شادی می آفرینم
تا پرستو ها
هم نشین دلم شوند .
حجت اله حبیبی
خنده ات را
می خرم
با اشک چشمم،
بی شمار
ای دل دیوانه
تا صبح پرستو ها
ببار .
حجت اله حبیبی
تو چون پرستویی و...
ذوق رفتن داری
من بیچاره درختی ،
که عمری ست
به کوچ پرستو ها عادت دارم...
رویا؛
تُرد بود و نازک
پرستو اما؛
سرِشتَش کوچ
مثل بهاری مست
من دیوانه را دیوانه تر کن مثل گیسویت
رها کن پشت سر در خوشه ای از خرمن مویت
چه میشد بامدادی همدل و همراه هم باشیم
تو جان از من بگیری من سری در شیب بازویت
شبی در آسمان من بریزی نقره از ماهت
برقصم لحظه ای...
پرستو در بند
پرستوها همه رفتند، یکی مانده در بند
پر و بالش شکسته، نیمه جان پای در بند
به امید رهایی میکشد پای لنگ لنگ
میزند بر هر گره نوک، سر و بال و چنگ
میکشد بر هر طرف این دام را
کند خویش آزاد، رهَد این فرجام را...
پرستو
من مسافر
عاشقم...
من شور شوقی تازه دارم
خوش نوایم چون قناری
بلبل مست بهاری
بر سر گل بوته عشق
زیر سقفی خشک و خالی
لانه دارم
عاشقانه می سرایم
من زمین را فسخ کردم از زمستان
من بهاران را برایت هدیه آوردم...
بهار آمد و بوی یار می آید
پرستو نغمه خوان از آن دیار می آید
به هر دشت دمن بینی
نگار زلف یارم را،دل من عاشق و دلدار می آید
بشویید خانه دل را
بخندانید آن گل را
که بوی یار می اید که بوی یار می آید
یک قدم برداشتم دور از تو سرگردان شدم
آنقدر باریدم و باریدم و باران شدم
با نسیمی که گذشت از لای موهای سرت
دور خود چرخیدم و چرخیدم و طوفان شدم
بی سر و سامانی امروز این دل را نبین
من همان کوهم که دور از تو چنین لرزان شدم...
پاییز خان آخر نیست
پرستو ها ! درخت منتظر بازگشتتان می ماند تا برای ورودتان اسفند بر آتش بریزد..
حجت اله حبیبی
پاییز اخرین سخن درخت نیست...
به پرستوها بگو شاخه هایت را از یاد نبرند...
مبینا سایه وند