پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من بلدم پاییز باشد و تنهایی تمام خیابان را صفحه صفحه ورق بزنم و از هوای ناب پاییز ، جرعه جرعه بنوشم و زیر باران های مدام ، بخندم و دیوانه باشم ...بلدم گودال های کوچک انباشته از قطرات #باران را تنهایی فتح کنم ، آب بریزد توی کفش هام و باز هم سرخوش و بیخیال ، برگ هایزرد و نارنجی را تا مرز خش خش ، له کنم و حالم خوب باشد ،بلدم بخندم ، وقتی دنیا تمام زورش را می زند که غمگینم کند ،بلدم در تنها ترین حالت ممکن باشم ، اما به روی خودم نیاورم که در ای...
من بلدم پاییز باشد و تنهایی تمام خیابان را صفحه صفحه ورق بزنم و از هوای ناب پاییز ، جرعه جرعه بنوشم و زیر باران های مدام ، بخندم و دیوانه باشم ...بلدم گودال های کوچک انباشته از قطرات باران را تنهایی فتح کنم ، آب بریزد توی کفش هام و باز هم سرخوش و بیخیال ، برگ های زرد و نارنجی را تا مرز خش خش ، له کنم و حالم خوب باشد ،بلدم بخندم ، وقتی دنیا تمام زورش را می زند که غمگینم کند ،بلدم در تنها ترین حالت ممکن باشم ، اما به روی خودم نیاورم که در این...