پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بانوی آبچون هاله ای ز عاطفه ماه با جامه ای ز نوردر قصر آفرینش کاملخورشید وارایستادهبه درگاهنامشظهور زهره در آفاق عشقمهرش،فروغ سرمدی دل هاستبا ابر مهربانی دستانشبانوی آبدر لحظه های آبی رویاستآیینه کرامت دریاست...
تو نیستی و بهار از کنار پنجره ها چه بی تفاوت و آرام و سرد می گذرد......
بهار آیینه یاد تو باشدگل خورشید همزاد تو باشدبه هر دشتی که سرخ از خون مردی استطنین سبز فریاد تو باشد...