کوچک که بود آرزوهایش را نوشت و آن را در جوی کنار خانه رها کرد و چشمانش را بست و مکان آن را در هر لحظه تا رسیدن به مقصدش تصور کرد. صدای فریاد آرزوهایش، در هیاهوی باد گم شده بود و او ،خودخواهانه آنها را در دنیای عدم و...
اره من خودخواه بودم تو رو فقط واسه خودم میخاستم
خودخواهم وقتی تمام جهان را برای تو میخواهم و تو را برای خودم