سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
داشتم می مردم اما لبخندت شد دلیل زندگیم...
لبخندت که مرا به مرگ می خوانَد ، کجاست ؟...
کنار منیو لبخندتتزریق جان استدر من...
لبخندت ...زندگی من است ،زندگی کن برای من جانم...
به طُ بدهکارَم دستِ کمْ یِک جآنبرای هَر لبخندَت...
لبخندت دنیایم را تغییر میدهد.......
بی قرار توام که لبخندتاول مهر و آخر مهر است...
با لبخندت تعادل شهر را بر هم میزندتوبخند من شهر را دوباره میسازم...