شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
آرام باش عزیزِ منآرام باش...حکایت دریاست زندگی!گاهی درخشش آفتاب،برق و بوی نمک، ترشح شادمانیگاهی هم فرو میرویمچشمهای مان را میبندیمهمه جا تاریکیستآرام باش عزیز منآرام باشدوباره سر از آب بیرون میآوریمو تلالو آفتاب را میبینیمزیر بوته ای از برف، که این دفعهدرست از جایی که تو دوست داری،طالع میشود...
آرام باش عزیز من ، آرام باش...حکایت دریاست زندگیگاهی درخشش آفتاب ، برق و بوی نمک ، ترشح شادمانیگاهی هم فرو میرویم ، چشمهای مان را میبندیم ، همه جا تاریکی استآرام باش عزیز منآرام باشدوباره سر از آب بیرون می آوریمو تلالو آفتاب را می بینیمزیر بوته ای از برفکه این دفعهدرست از جایی که تو دوست داری ، طالع می شود ....