پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
پاییز همیشه زیبا بود قبل از ریزش برگ ها بر روی نگاره اسمت و جستجوی دیوانه وار من برای یافتن خانه ابدی توتجسم آخرین لبخند و تصویر کوتاه ترین خاطره از آخرین دیدارت، صفحه گرامافون اشک بارم را به ناله در آوردفیلم های اکران شده کودکی ،در صفحه بزرگ پرده سینمایی ذهنم که مدتها منتظر گرفتن سیمرغ ازگذر زمان بود را تنها به تماشا نشستم گاهی کودکیم مرا به پس کوچه هایت میکشاند و تو همانی میشوی که پدر میگفت برایت میخرم و هیچ وقت نمی خرید و حسرت میشد...