متن دلنوشته غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته غمگین
گل گلدان من، ژالان من، صدایت میزنم، برگرد، به من نگاه کن… من را احساس کن… در دلت مرا حک کن… و بوسهای بر گونهام بگذار… .
دیگر محال است دل به وعده هایی ببندم که چون سرابی در کویر، عطش را فریب دادند. سخنانت، در آغاز چون عطر گل های بهاری بود، اما با نخستین وزش باد، حقیقت تهی شان آشکار شد. تو، قصه گویی بودی که داستانت را نیمه کاره رها کردی و من، قهرمانی...
دل من در شب سرد، چون شمعی بی پناه می لرزد،
زخم های خاموش، در دل شب می سوزند و می گذرند.
چشم هایم در جستجوی نوری که گم شده،
خاموش و بی صدا، قصه ی درد را می سرایند.
قلبم در این سکوت، همچون پرنده ای بی پرواز،
بی...
بهش گفتم مهم نیست تهش چی میشه
مهم اینه الان حالمون باهم خوبه
اونقدر همه چی خوب بود که به بعدش فکر نمی کردم
خیال میکردم حتی اگه نباشه بازم روزایی که باهم داشتیم
میشن بهترین روزای زندگیم که تا آخر عمرم
فکر کردن بهشون لبخند رو لبام میاره.
ولی...
دلم از نبودنت پر است
هر روز خاطراتم را الک می کنم
و جز دلتنگیِ تو چیزی برایم نمی ماند
نه تو آمدی
نه فراموشی
خیالی نیست
من کوه می شوم و پای نبودن هایت می مانم.
عزیز اسمونی من
امروز خدا با من یار بود! گریه ام را کسی ندید.همه باران را دیدند.وقتی که باران دستی به سر روی خیابان میکشید تا برای جشن بهار آماده شوند، همه گریزان به گام هایشان سرعت داده بودند...نمیدانم از چه فرار میکردند! موسیقی آرام ناودان از سرعت من می کاهید...چه عجیب این...
سرما به قدری بود که ماهیت باران راهم عوض کرده بود.درون خانه هوا سرد تر از کوچه و خیابان بود.لباس سفید کوه رو به رو، هوای ابری،دانه های بی قرار برف...گویا پایان سفر پدر و مادرم با پایان سفر دنیایِ کسی دیگر و رسیدن به مقصد ابدی اش مطابقت داشت....
دوازده سال پیش او را از من گرفتی
او الان زیر خروارها خاک من اینجا
شک ندارم او را بیشتر از من
دوست داشتی چون تو خوب میدانی
معنی حسرت چیست؟!
فقط به این امید زنده ام که روزی جواب تمام
سوالهای بی جوابم
را از تو بگیرم ...
امشب یکی از بدترین شبای عمرمه یکی از شبای ک احتیاج دارم یکی محکم بغلم کنه بگه حل میشه بگه نگران نباش من کنارتم دستمو بگیره بلندم کنه بگه تو میتونی ولی کسی نیست من اینجا دارم اب میشم ولی کسی نیست بغلم کنه کنارم باشه چرا بعضی شبا انقد...
وقتی یه غم سرزده از راه میرسه و در خونه قلبت رو محکم میکوبه،حالا هر چقدرم بخوای راهش ندی و کاری کنی تا منصرف بشه و راهش رو بکشه بره نمیشه که نمیشه.....
چون اون غم اومده تا یه مهمون ناخونده بشه.......
حالا قبولش میکنی،سعی میکنی باهاش کنار بیای،دندون روی...
امشب خعلی حالم بده
انقد ک نمیتونم حتی گریه کنم بابا دلم برات تنگ شده خعلی زیاد حتی فکرشم نمیتونی بکنی دلم میخواد صدام کنی حتی ی بارم شده دلم میخواد دستاتو بگیرم بلند بلند گریه کنم من خعلی دلم برات تنگ شده :)🖤
ای هم قدم همیشگی من؛هیچگاه از اینکه دوستم نداشتی متاسفم نباش تو فقط برای من جایی در قلبت نداشتی چون خیلی وقت بود یک نفر دیگر جایش را پر کرده بود..
جنازه ی عشقی را بر دستانم تشیع میکنم که بدون او خود جنازه ای بیش نیستم
ببار بر سر دلم آسمان، تا درد بی کسی ام تمام درد های عالم را محکوم به بی دردی کند
ببار و نترس زین پس غریبه ای خواهم بود که عشق برایش دروغی بیش...
تمام روزها تنهایم تمام روزها با سردرگمی سر میشود ..!!شاید باورت نشود ولی من در خانه ی خود غریبه ترین غریبه ام...!!🥀دلارام امینی🥀
جمعه ها دلگیرترین هوا سهم من می شود
هوایی میشم در هوایی که نبودنت قلبم را به بی هوا شدن محکوم می کند
این روزها جمعه ها باهم همدست شده اند که تار تار ببافند بختِ سیاه مرا در هفته هایی که با دلتنگیه جمعه هر کدام هفتاد سال بردوش...
نقاب روی نقاب
تورا میبینم که خودت نیستی
نقاب روی نقاب
اینهمه نقاب را چگونه بر چهره ات آویزان کرده ای دستانم را به نشانه ی تسلیم روبروی تقدیر به رقص در می آورم
صدای شکسته شدن دلم، دل از دلِ آسمان خالی میکند
شکسته های دلم را جمع و...
مشغول قتل عام روزها هستم
اندوه که از حد بگذرد
دیگر مهم نیست بودن یا نبودن
دوست داشتن یا نداشتن
غرق می شوی در سکوت
جای گله از کسی هم نیست
اشتباه از همان روز تولدم بود
نمیدونم از کجا شروع کنم برات بگم
از شکست هام؟
زخم هام؟
تنهایی هام؟
اشک هام؟
انقدر زیادن که نمیدونم از کجا شروع کنم
میخوام تمومش کنم
تا اون زخم ها تیکه پاره ام نکردن
تنهایی ها دیوانه ام نکردن
شکست ها ضعیفم نکردن
اشک ها غرقم نکردن.....
صدف مسعودی
نجنگ برای بدست آوردن کسی که،
خودش دوست دارد از دست برود...!
فاطمه قاسمی اسکندری (هورزاد)
دل شکسته هایم را زیر دوش حمام میبرم…
بغض هایم را زیر “شر شر”آب داغ می ترکانم..
تا همه فکر کنند…
قرمزی چشمهایم از دم کردن حمام است…!!
دلتنگی بی خبر میاد
وسطِ یه مهمونی وقتی داری میخندی و خوش میگذرونی...
به شکلِ یه آدم میاد ، یه نگاه که خیلی شبیه...
وا میری...
سرتو میندازی پایین که نبینی
که یادت نیاد ، که یادت بره که یادت نمیره...
آخه بینوا مگه میشه یادت بره ؟!
مهمونی تموم...
افسوس که ؛ دگر مرا خوشحال کننده ترین اتفاقات هم شاد نمیکنند
دگر مرا ناراحت کننده ترین اتفاقات هم غمگین نمیکنند
دگر مرا تعجب اور ترین اتفاقات هم متعجب نمیکنند
به خودم امده ام و دیدم که چقدر نسبت به اتفاقات زندگیم بی حس شده ام
میبینم و میگذرم
به...