متن توماس کوروس ویدال
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات توماس کوروس ویدال
آدم بایستی چند ساله باشه ؟
🍁
بیرون تو کوچه، شب سیاه و صورتی به نظر میرسید. آرام آرام برف زمین را سفید وسفید تر میکرد. سکوت لذت بخشی تمام کوچه را پر کرده بود و سرما بوی خوبی میداد و خودشو به دل میچسبوند.
داشتم برای خودم رو برفها...
- منِ خود خواه غمگین -
از ان روزی که تو نیستی، خواسته من تو را دوباره دیدن بود، تو را دوباره پیدا کردن، یک بار دیگر فقط یک بار. به خوبی میدانم که عطش من از این یک بار دیدن تو سیراب نخواهد شد ولی چه قولی از این...
قطره های بارون کم کم داشتن بَند میومدن، خورشید داشت خودشو به زور از زیر ابرهایی چاق و سفید که داشتن فرار می کردن، بیرون می کشید.
پای کوه ایستاده بودم، عطر طراوت و تازهگی بعد از بارون فضا رو پر کرده بود. مِه خجالتی، خورشید و آخرین قطرات بارون...
بیا که آن گذشته ای را که خیلی زود به گذشته ملحق شد دوباره بیاد آوریم و این بار آن را در حال به خود هدیه کنیم و زره زره آن را تماماّ نفس بکشیم.