پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
منصورم و آرامشم در سایه یِ دار استبا دار میخوابم ولی بی دارِ بیدارم ...
ما را برای در به دری آفریده اندهی می رویم و جاده به جایی نمی رسد...
شرابی ناب میخواهم که مرد افکن بود زورششرابِ نابِ تو یعنی ؛ همان یک استکان چایی...
جدایی صبر میخواهد،نه من دارم نه تو دارینه من مانندِ مجنونم،نه تو مانند لیلایی...
داستان من و زیبایی تو یک خط استبچگی کردم و از لای لجن گل چیدم...
امشب شب «انّاالیه راجعون» استفردا زمینکربلا، دریای خون است...