متن چایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات چایی
چایی ام یخ می کند وقتی که هستی
حوصله م سر می رود وقتی که نیستی
روبه رویم می نشینی
روبه رویت هست قهوه
طعم چایی بهتر است یا طعم قهوه؟
نان داغ و چای داغ و بوسه از لب های تو
جملگی داغند، اما این کجا، آنها کجا...!؟
ارس آرامی
مردی عزیز از دست داده
میان بغض ایستاده
هر روز عصر
چایی و پای سیب اش را
همراه جناب تنهایی
--سِرو می کرد!
لیلا طیبی (رها)
قامتش از جنس یک دیوار بود
چشم هایش مست و آهو وار بود
سرخوش از این لحظه ی دیدار بود
من هم از شوق حضورش بیقرار
واژه هارا بر زبانش میکشید
دست لای گیسوانش میکشید
داشت از جانم به جانش میکشید
عقل من دیگر نمی آید به کار...
مثل او...
میان این هیاهوی خاموشی مردم بیهوده گوی ،،، بنشین و دمی قهوه ی تلخ زندگی ام را با عطرت هم بزن
خسته تر از آنم که لیوانی چایی آرامم کند تو را می خواهم در جنگلی ناشناس جایی که آسمان لابه لای شاخه ها سرک می کشد
همیشه که نمی شود یک توئی باشد
من چایی بریزم
همیشه که نمی شود یک توئی باشد
سفره ای از عشق بچینم
همیشه که نمی شود یک توئی باشد
من شمع روشن کنم
گاهی بی تو ...
روزم خوب است
گاهی بی تو ...
تمام چایی های عالم به تنم...