متن جدایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات جدایی
چه آسون میشکَنی دل رو تو سینه
میگی که رَسمِ روزِگار هَمینه
چه سخته کندنِ دل از نگاهِت
تو میگی دیگه نیست چِشمام به راهِت
چه فرقی می کنه بود و نبودم
نباشی بی تو من بی تار و پودم
صدایی از رویِ لَبات نمیاد
نِگامُ دیگه اون نِگات نمی...
تمام فنجان های قهوه دروغ می گفتند
تو من را دوست نداشتی !
انگار دلت میخواهد که یادگار باشی نه
ماندگار .
دوبیتی
دمادم غرق خاطرخواهی ات من
همیشه عاشق همراهی ات من
تو اقیانوسی و من برکه ای خشک
خودت ماهی و حوض ماهی ات من
♤♤♤
به من گفتی که همراهم بمانی
چراغی بر سر راهم بمانی
فدای بخت و اقبال بلندت
برای عمر کوتاهم بمانی
♤♤♤
تو را در...
خدا کوتاه سازد عمر ایام
جدایی را...🍂🍁
به نامه ات دلشوره میریزی
گیومه باز میکنی و نمیبندی
که رها کنی آنچه باهم ساختیم
به سخت ترینِ ممکن ها؟
من از نگفته ات هم میفهمم
آنچه به نوک زبانت آمده و برگشته
حرمت نامه را به تشویش آلوده مکن
آتیشو خودت گیروندی***اومدی اما نموندی
منی که برات می مردم***روونه کردی روندی
گلایه ای ندارم***پا خوبیات می ذارم
نعمت عمر کوتاهه***فرصت غم ندارم
با هر کی رفتی خوش باش***مواظب خودت باش
اونچه که کردی با من***هرگز نکن هیچوقت باش
بگذاشتی ام غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادار تر است
دعا گر میکنی، دل را ز مهرش پاک کن ای دوست
که با دلبرده، بیدلبر، دعا بیفایده باشد
به جای آنکه از دل مهر او بیرون کنی هر شب
بگو: «یارا، بمان با من، اگر تقدیر راضیست»
ای که نامت بر دلم طوفان درد است ،
کجایی ؟
شاید دوریمان را تقدیر دانستند،
اما هیچکس نمیداند فردا صبح بهاری
در کنار سبزهزارها
چه کسی منتظرت خواهد بود.
این خونه زندون منه،این زندگی رویام نیست
اینی که میمیره برام،اونی که من میخوام نیست
دلخوش به برگشتم نباش،پشتم بجز دیوار نیست
اینجور رفتن ها یعنی، برگشتنی در کار نیست❤️🩹
בر جهان בل من،
جاے یکے مثل تو خالیست،کجایی...؟
دلتنگ توام خط بزن این فاصله هارا
دنبال تو گشتم همه ی قافله هارا
زخمی که به دل دارم از این فاصله قدری ست
کز یاد ببردم همه ی آبله هارا
ازچلچله ها بسکه سراغ تو گرفتم
مجنون تو کردم همه ی چلچله هارا
با سلسله ی موی تو شاعر...
عمریست کـہ בلتنگ توام،
جاے تو خالیست کجایی؟
بایـב فــــراموشت کنم،
کـہ جز این چاره בگر نیست مرا.
دیدار تو چه سخت است
حتا وقتی که با منی.
گم کردنت چه دشوار،
حتا وقتی
که از منی دوری...
شـب نشـان از تنـهایی و خـبر از درد دارد،
واژه به واژهی شـعرهایم بـوی مـرگ دارد!
قافیهی رفتنت میانِ غزلهایم پنهان شده،
قاصـدک خـبر از پاییز و روزهای سـرد دارد!
تو نیستی و باز دلتنگی
مرا خفه خواهد کرد
بدونِ تو حتی هوا هم
برای ما کلاس میگذارد.
مدت هاست رفته ای
نبودنت و جای خالی ات
مرا تنگ به آغوش می کشد
کاش حتی به خواب هم شده
یکبار می آمدی و میگفتی
من این هم آغوشی را نخواهم
که را باید ببینم .
از سوت های بلند قطار
که به آهی جانسوز می ماند
بازهم معلوم است
که نخواهی آمد
گویی بازهم در داستان شب
تار مویی سپید خواهد شد ....
بی تو...
تنهاتر از آن فصل برگریزانم.