متن جدایی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات جدایی
ترک من کن سبز خوش رو
ترک من که..
سرمای تاریکی اتش نبض را به اسارت گرفت
که خانه ای رنگین کمان پس از زمستان سردخانه ای رنگ ها شد
ترک من کن سبز خوش رو
ترک من
که مبادا سرمایی صدایم ذوق غنچه ای شادت را به انجما ببرد...
خوشحالی مگر خانه ما چقدر دور است که مدت هاست سر نمیزنی؟
خاطره سروستان و کندن دل بر درخت و نوشتن دوستت دارم تا ابد
و تکان دادن دستان علفها برای خداحافظی مان
و چه مظلوم بودیم
در زیر یوغ ناف بُرهایی که نافهایمان را برای دیگری بریده بودند
و دنیا پر است از کسانی که نافشان تا مرگ درد میکند
کاش میشد که به پایان برسد...
این بی تو بودن های من...
بـــــدون تــــو...
چه نزدیک است که جان من به لب آید...
من بی تو در هیچ انجمنی هیچ نخندم
بی روی تو سوزنده در آتش چو سپندم
خوش باشد اگر با تو به دوزخ بنهندم
" در کاسه وصل تو اگر زهر دهندم
خوشتر که به پیمانه هجران تو قندم"
کی یار صدایم بکنی خوب من آخر؟
کی دل بکند قصه...
خاطرت نیست...
که در خاطر من...
خاطر تو هست هنوز...
Lyrics music AliAslankosh Name sedam kon
♫♫♫
میشنوی صدای گیتار کوک نیست
دیگه اونی که با من بود نیست
میشنوی گرفته صدام
صدام کن که حالم اصلاً خوب نیست
تو صدا بزن بقیش با من
یه صدا، صدام کن نامرد
دنیام بودی از وقتی رفتی
دنیام بی تو خراب شد...
رفتی به سرِ زندگی خود؛ دلِ من هم،
باید برود بی تو زند سرد، نفس را.
در گروهِ عاشقی، نامِ تو را، اد کرده ام؛
هر کسی، غیر از تو را، از راسِ آن، رد کرده ام!
پرتپش، رویت، تمرکز کرده قلبِ عاشقم؛
گو که جز تو، با دگر، اعضای دل، بد کرده ام!
خط خطی ام کن زندگی
ولی من با تو زنده ام
یکی اینجا بدون تو دلش تنگ است،
واینجا بین یک دنیا؛چه بی رنگ است،
تمام لحظه های بی تو بودن را،
به عودی می زند اما بد آهنگ است،
با ما چه کردند، که اینگونه از شادی دوریم...
از جهان مانده جان که مرا ترک کند، حال من به گونه ایست ک محال است کسی درک کند....
اینجارو از یاد بردی نمیدونم نگاهش میکنی یا نه
اما نگاه
من هنوز دارم برات مینویسم
برای تو
این روزا که دوباره ارتباط گرفتی
این روزا که منتظرم جواب بدی تا بفهمم باید چیکار کنم
منتظر بمونم برای خواستگاریت یا فراموشت کنم
این روزا شیرین میشه بعدا
مطمئنم
حتی اگه...
باد دانههای برف را در هوا رقصاند
و من در خلوتترین خیابان شهر
با هر کدام از آنها هم صحبت شدم
تا شاید خبری از تو بگیرم...
در دل شبهای تاریک آسمان میسوزدم
شعلهای از عشق پنهان بیامان میسوزدم
در هوای وصل جانان بیقرارم روز و شب
چون شهاب از شوق دیدار آسمان میسوزدم
چون نسیم صبحگاهی در گلستان عشق او
بوی خوش از عطر گیسوی جوان میسوزدم
در غم هجران یارم چون شمع سوزانم به شب...