پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بغض نا گفته ی دردم خبرت نیست مراآسمانم شده ابری، هوایی به سرت نیست مرا پشت یک پنجره تا صبح نوشتم اسمت شمع چشمم شده خاموش، گذرت نیست مرا گرچه گفتم وقت رفتن به سلامت اما قصد برگشت ازین ره سفرت نیست مرا...
در من حلول کرده راس ساعت باران بغضی ترک خورده و من دلواپس لانه ی چکاوکم حمدالله رزازی بروجنی...