پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خسرو،اندیشه های لطیف داشتمثل گل،و مثل خون سرخ بود،و گهواره های سکون را،به تکاپو واداشتبا مرگِ سُرخ....
من!با سیاهی دو چشم سیاه تو،خواهم نوشتبر هر کرانه ی این باغدستی همیشه منتظر دست دیگرست!چشمی همیشه هست که نمیخوابد!...