زنبور که نیشمان میزد مادربزرگ ریحان را می چکاند ضماد میکردمیزد جای نیشش بوی ریحان می پیچید توی سوز گزگزمان دل پیچه مان با شاخه نبات و دم کرده چای قلمی خوشرنگ خوب میشد و در خیالمان نخ نبات جادوی قاشق مادربزرگ بود سردرد که میشدیم با دستهای چروک و...