سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
فکر تو... در سرم فکر تو بود. که مرا خوابم برد. و تو پیدایت شد. مثل ان لحظه اول که نگاهت کردم. همان قدر قشنگ. به همان شیرینی.با همان لبخندت. که دگر باره ربودی قلبم. طرح لبخند تو بدجور دلم را لرزاند. و چقدر زود به لبخند تو محتاج شدم. هوس بوسه ز لبهای تو بدجور مرا مستم کرد. خواستم بوسه بگیرم ز لبت،که پریدم از خواب. و صد افسوس چقدر بد موقع، منو در خواب صداییم کردن....