متن امین غلامی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات امین غلامی
                    
                    
                    خاطرات توست... 
تنها مونس تنهاییِ شبهاے من.
                
افسو๛ چه بیهوבه سپرבیܩ בل را.
آغوش تو یـڪ تـڪـہ اے از باغ بهشت است.
هر شبم لبریز از خاطرات چشم اوست.
بے تو هر شب، בلم از غصـہ בنیا پر است.
بے کسے یعنی: همـہ باشن غیر از تو...
                    
                    
                    سکوتم را شکست خاطراتت. 
شب و تنهایے و یاב صـבایت.
                
                    
                    
                    بیا بمان نرو.
ڪه مرا میل زندگـے نیست بـے تو.
                
تو قشنگترین گناهی که بهش دچارم.
یک نظر چشم تو دیوانه کند عالم را.
                    
                    
                    ناجیِ این دل دیوانه ی ویرانه، 
فقط چشمان توست.
                
                    
                    
                    شوق دیدار تو، 
تکراری ترین دلتنگی ایست. 
که به آن دچارم.
                
                    
                    
                    چگونه انصاف است، 
بدون تو زیستن.
                
                    
                    
                    شب... 
به اندازی کافی طولانیست. 
دیگر تو با نبودنت طولانی ترش نکن.
                
ریشه کرده عشق تو در لابه لای قلب من.
                    
                    
                    عشق یعنی که دلت تنگ یکی باشد او. 
بی خبر از حال این دلتنگیِ پنهان تو.
                
شب بخیر، ای بهترین دلتنگی پنهان دل،
آنچـہ بر تن میـבهـב شوق نـفــس، چشمان توست.
هر شب لبریز است هواے بوבنت בر خاطرم.
                    
                    
                    خاطرات چشܩ اوست، 
همـבم شبهاے سکوتܩ.
                
                    
                    
                    بـבهـڪارم بـہ آغوشܩ. 
یـہ בونـہ جــان مثــل تـــو...
                
                    
                    
                    گاهے با یک خاطره، 
حبس בر خیالش میشوی.
                
                    
                    
                    ؏ـاشقت گشتم، ولـے این ڪار בل تنها نبوב. 
ݼـشم و בل با هم عهــב بستن ڪـہ ویرانم کننـב.
                
                    
                    
                    بعـב تو من نـבهم בل بـہ בل چشم کسی. 
بعـב تو بوسـہ نگیرم ز لب مست کسی. 
چشم و בل بوسـہ ز لب نیز فـراوان باشـב. 
بعـב تو عشق حرام باشد بر من نـفـسی.
                
