
امین غلامی (شاعر کوچک)
امین غلامی(شاعر کوچک) دلنوشته های خودم... باشد که ماندگار شود دلنوشته هایم...کپی بدون اجازه و ذکر نام ممنوع. ادرس تلگرامم amingh6859
برای دیوانگی، فقط یک بوسه ات کافیست
تو همان شوق دمیدن نفس در تنمی.
دیدن چشمان تو، آغاز رنج دل بود.
امشب به یادت فال قهوه گرفتم.
چقدر لبریز بود از بی کسی و تنهایی.
چقدر لبریز بود از تنهایی فال قهوه ام.
در دلم هستی و انگار از این بودن خود بی خبری.
نیستی و دلتنگی از سقف چشمانم چکه میکند.
بی تو هر شب،
لبم بوسه ز لبهای تو را کم دارد.
عهد بستم که غیر از تو،
ز هر عالم و ادم بکنم دل.
عجب رنج عجیب و درد ناکیست، دوریت...
خلوتی میخواهم و آغوش امن و گرم تو.
آواره و آشوب و پریشان،
دنبال پریشانیه آن زلف پریشان تو هستم.
آشوبم و جز روی تو آرام دلم نیست.
زندگی بی تو،
عجب بسیار پر رنج است و درد.
جز چشم تو،
چیزی بر این دل دیوانه ما حک نشده.
روزگارم سخت تر از سخت شد.
خاطراتت وقتی از خاطر گذشت.
عشق تو دردیست بی درمان، گرفتارش منم.
خسته ام از زیادی نبودنت.
انتظار دیدنت،
قشنگترین انتظاریست که به تکرارش می ارزد.
شب و تنهایی و یادت.
آغاز غمیست بر دل ما.
سنگینی میکند خاطراتت، بر شبهای نبودنت.
کاش چشمانم بی سواد بود،
از چشمانت عشق را نمی خواند.
از وقتی که دیدمت فراموشی گرفته ام.
همه چیز جز تو را فراموش کرده ام.
خسته ام،
مثل همان لحظه که از آغوش خود راندی مرا...