
امین غلامی تخلص (شاعر کوچک)
دلنوشته های خودم. باشد که ماندگار شود دلنوشته هایم...کپی بدون اجازه و ذکر نام ممنوع. شغل سپرساز😉تلگرامم amingh6859
به کام دل نمی گردد جهانم،
اگر در روزگارم تو نباشی.
نسل ما نسل همان شهید فهمیده ایست.
که برای جان ایران، ز جان خود گذشت.
تا پای جان
برای ایران...
ای دلیل بی قراری های من چشمان تو.
پس بیا از من مگیرش آن سیه چشمان خود.
جنگ مساوی است با نسل کشی.
چه از سمت اسرائیل باشه چه از سمت ایران.
و من مخالفم با نسل کشی. مخالفم با جنگ.
خدا لعنت کنه اونی رو که واسه اولین بار گفت مرد که گریه نمیکنه...
من پر از بغضم و چشمم پر اشک.
من پر از آهم و قلبم پر درد.
بغض و اشک و درد و آهم به کنار.
من پر از نفرت و آماده ی جنگ.
تا پاے جان،...
بار خدایا به بزرگی و بخشدگی و مهربانیت قسم. خودت سرزمینم ایرانم وطنم پاره تنم ایران جانم را از بیم دشمنان محفوظ بدار و یاری کن این شیر مردان سرزمینم را تا بتوانند از خاک و جان و وطن و ناموس مان دفاع کنند...
الهی آمین، آمین یارب یارب العالمین......
به شوق دیدن رویت سر راه تو بنشینم.
ولی این شوق پر تکرار بی وصلت چه بی حاصل چه بی حاصل.
جز وصل تو
از خدا نخواهم حاجت.
کجایی...؟
ای به دام افتاده در قلبم نگاهت.
انتظار تو مرا کشت کجایی..؟ بازآ
بیا پایین این دلتنگی های هر شبم باش.
پایان نمی یابد چرا...؟
دلتنگی های هر شبم.
مست چشمان تو بودم،
این تنها گناهم بودـ
گناه من این بود،
که از چشمان او مست میشدم.
ای که برده ای ز دل همه صبر و قرارم.
کجایی..؟
چشم او.
ساکن دلم است و بس.
کور شود چشم و دلی که،
غیر چشم تو چشمی بیند.
آن پریشان زلف تو،
برده دل و دین همه دنیایم را.
پریشان کرده حالم را،
زلف پریشان روی او.
مثل تو کی میتونه منو عاشق کنه با چشماش.
دیوانه و آواره و ویرانه ی آن چشم سیاهت هستم.
دریاب مرا.
طعم شیرین لبهای تو را نچشیدم تا به حال.
اما میدانم مزه ی جان میدهد، لبهایت.
چشمی که حال دل را پریشان و بی قرار نکند،
چشم نیست که.
چشم من درگیر چشمان تو بود،
که دلم رفت ز دست.