
امین غلامی (شاعر کوچک)
امین غلامی(شاعر کوچک) دلنوشته های خودم... باشد که ماندگار شود دلنوشته هایم...کپی بدون اجازه و ذکر نام ممنوع ادرس وبلاگم👈👈👈 http://amingh68.blogfa.com
دلم جا مانده در،کنج چشمانت.
آوار ه یعنی :من.....
که در کوچه پس کوچه های خاطراتم دنبال تو میگردم.
من که در چالش چشمان تو.
میبازم دل.
یادت، نبودنت را بدجور به رخ میکشد.
هر چه میخواهی بکن، اما تو نشکن دل ما.
نگاه کردی و قلبم، میان چشم تو گم شد.
گناه این دل دیوانه این بود.
که پنهانی تو را در سینه اش داشت.
اوج گناه چشم من.
دیدن چشمان تو بود.
چشم انتظارم.
روزگار تلخ بی تو بودن به سر شود.
کمتر پربشانم بکن.
با آن پریشان زلف خود.
بی تو با این دل ویرانه تنها چه کنم.؟
تنهام انقدر تنها که صدای سکوت دل را میشنوم.
فـــــــکر تـــــــــو...
مجال شنیدن صدای دل را از من گرفت.
من چشم ندارم که ببینم.
چشم یارم به چشم دگری گرم شود.
نیستی و نبودن تو بدجور.
باعث شده دیگران نیایند به چشم.
سهمم از آن چشمان تو،
چیزی به جز حسرت نبود.
کاش میشد به نبودن های پر تکرار تو عادت کرد.
به ذوق دیدن چشمان تو در خواب.
تمام شب بیدارم.
این نبودن های پر تکرار تو،
بدجور دلگیر است.
چه حسرت های پنهانی
میان سینه دارم از تو ای دوست.
چشمان تو برده دل و دین و همه دنیایم را.
نیستی و دلم در غم تو میسوزد.