پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
قلبم ندا کرد ای صنم بر من ستم ها کرده ایگفتی تویی دنیای من ما را که تنها کرده ایگفتم تویی عشقم ولی جانانه بودن بهتر استای عشق من غافل شدی خود را تو رسوا کرده ایافسانه ام لیلای من رفتی چرا از یاد منجانانه ام دل پس بده صاحب تو پیدا کرده ایدر دانه ام بودی ولی خونین جگر کردی مراطناز من غافل مشو هردم تو دعوا کرده ایدنیای من بودی ولی آن را تو ویران کرده ایلطفا برو پیشم نیا بی حرمتی ها کرده ای...