شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
درگندمزار بودیمشاخه ترگندم را چیدی و دور دستم پیچاندی گفتم چه دستبند زیبایی و تو گفتی بگذار پولدار شوم بهترینها را برایت خواهم خریدو پولدارشدی کلی دستبندهای گران قیمت برایم خریدیولی آن بهترین دستبند دنیا بودنسرین شریفی...
کسی میآیدکسی میآیدکسی که در دلش با ماست، در نفسش با ماست، درصدایش با ماستکسی که آمدنش رانمیشود گرفتو دستبند زد و به زندان انداخت...