گنجشکی ام که پرواز در یادش نیست چوب لباسی ام که از خمیازه ی پالتوها کلافه ام ساعتی خوابیده ام درآخرین لحظه های امتحان خسته ام خسته تر از فوق لیسانسی بیکار که آرزویش بی سوادیست
خداحافظ خداحافظ سفر خوش راه رویا باز پس از تو قحطی لبخند پس از تو حسرت پرواز
من می بالم به اسارتم و اینکه یک عاشقم عاشق تک تک میله های این قفس عاشق بال های شکسته شده در حسرت پرواز عاشق تماشای این دنیا از پَس حفاظ های این خانه من به این اسارتم می بالم همراهی با دنیا دیدن طلوع و غروب خورشید عمر ایستاده...