شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
لعنت به تو بر عشق تو با ذات خرابتبر خاطره هر لحظه ای از یاد و خیالتآن قدر که دلم سوخته دگر تاب ندارممی سوزد و از سوزش آن خواب ندارملعنت به شب و خواب من و تخت خرابمبر اسم تو هم اسم تو هر ذکر و ثوابمأعوذ به مستی با شراب و هر چه پستیاز صاحب چشمان سیاهی که تو هستی...