پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دکمه ی پیراهنت باز است، دلبرتر نباش!آستین پایین بیاور، سِرتق و خودسر نباش!در نگاهت لات و عُزی، در دلت داری هُبَل!بت بساز از هیکلت، اما، دگر، آزر نباش!هی نمایش می دهی آن، هیکلِ پُر تاب راسیکسپک هایت بپوشان. جانِ من، دلبر نباش!بوسه ات مستم کند، مثلِ شراب خانگیحکمِ مستی، حد بُوَد، این قدر، سُکرآور نباش!تن نچسبان بر تنم! اسلام می لرزد! بفهم!گر مسلمان نیستی، پس لااقل، کافر نباش!دکمه ی شعرم پریده. شعر من عریان شدهدلبری ک...