باید یک مکانی باشد هر مکانی... حتی یک مکان خیالی! تا بتوانیم به آنجا برویم و از نو زاده شده ، برگردیم
من از عشق نمینویسم فقط از تو مینویسم و عشق خود از کلامم زاده میشود ...
من که خود زاده ی سرمایِ شبِ دی ماهم ! بی تو با سردیِ بی رحمِ زمستان چه کُنم؟!
دلم از نام خزان می لرزد زانکه من زاده ی تابستانم!