شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
من شاعر چشمان تو بودم ، توندیدیهر ثانیه خواهان تو بودم ، تو ندیدی☆☆☆تو یوسفِ در بند ، دل من چو زلیخااندر پی ِ پیمان تو بودم ، تو ندیدی☆☆☆فرمانده این لشکر اندوه چه خواهی ؟من کُشته بفرمان تو بودم ، تو ندیدی☆☆☆تا بال گشاید به فلک پر بکشد عشقچون کفتر ایوان تو بودم ، تو ندیدی☆☆☆هر روز غزل پشت غزل ، باز سرودمهرلحظه به قربان تو بودم ، تو ندیدی...