پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
کاش به خودمون بیایم؛بریم بهش بگیم که چقدر از هر چیزی توی این دنیا قشنگ تره،که چقدر وقتی میخنده دنیا رنگی تر میشه،بهش بگیم که چقدر خوبه فکر کردن بهش،کاش بهش بگیمکه چقدر همیشه دوسش داشتیم!نکنه یه موقع به خودمون بیایم و دیر شده باشه؟!اونوقت هرچیم که داد بزنم بگیم دوستش داریم،دیگه فایده نداره،فقط خودمون می مونیم و یه حس مُرده توی قلبمون که واسه نجاتش تلاش نکردیم!" بهش بگو،قبل ازاینکه دیر بشه ... "...
بعضی وقتا یه چیزایی تو زندگی پیش میاد که اصلا انتظارشو نداشتی، یعنی اصلا فکرشم نمیکردی که اینجوری بشه آخرش...ولی میدونی! آخر قصه هممون خدا وایستاده نگامون میکنه، خدا وایستاده همش میگه میدونم که تو میتونی قصه ی خودتو قشنگ بسازی...ولی نمیدونم با وجود همه ی اینا چرا بعضی وقتا روزامونو یه جوری میسازیم که انگاری ته قصه همین امروزه و داستان ما هم باید غمگین تموم بشه...نه رفیق یه چیزایی تو زندگی هست که تو هر چی هم جلوشونو بگیری و نذاری اتفاق بیفته...
مگه قراره چند روز دیگه زنده باشیم؟اصلا از همین فردا از ناکجاآباد یک سنگ خورد توی دل مون چی؟اگه عمرمون نبود به دنیا چی؟پس کی دیوونه باشیم؟پس کی قراره از ته دل مون بخندیم؟برقصیم...پس کی بریم روی پل هوایی بشینیم ماشین ها رو نگاه کنیماز بالا،کیف کنیم؟پس کی قراره به مسخره ترین چیزها بخندیم؟پس کی قراره درد دل هامون نپوسه تو دل مون؟بشینیم کنار هم دوتا استکان چایی بخوریم؟پس کی غم دنیا تموم میشه از توی دل مون؟یک وقت به خودمون نیایم ب...
بهم قول بده که یادت بمونه همیشهخنده های از ته دلمونو،یادت نره که کنارتم همیشه حتی اگه خیلی دور باشم،یادت نره که بهترین چایی عمرمونو باهم خوردیم،یادت نره چقدر باهم تو خیابونا زدیم زیر آواز و مثل دیوونه ها آهنگ خوندیمیادت نره همه ی دعواهامونو،تموم قهر و آشتیامونو،تموم تنهاییای دو نفرمونو،یادت نره تموم آهنگایی که باهم گوش کردیمو،تموم فیلم هایی که دیدیم و تا آخرش هزار بار باهم حرف زدیم ،یادت نره تموم گریه هامونو ،تموم غصه هامونوتموم...
کاش میشد از اردیبهشت یه عکس گرفتو گذاشت تو خونه،که هروقت دلت گرفتهی نگاش کنی،هی اردیبهشت بپاشه تو دل و جون زندگیتهی غش کنی واسه این هواشهی دلبری کنه براتهی عاشق تر شیهی عاشق تر شیهی تو باشی وسط این عاشقی هاوای که اگه میشد ...این هوارا باید هی دچار شد......