متن زهرا سلحشور
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات زهرا سلحشور
شعری بجان نشسته و اشکی به دیده ام
آهی ز دل رمیده و دردی کشیده ام
در مدح عاشقی تو شعری سروده ام
عالم اگر غزل بشود من قصیده ام
این تن فدای تربت پاکت شود کم است
از بوستان خیمه گلی سرخ چیده ام
جان را ز روی شیفتگی...
فرزند خلف حیدر
آب دردستان ماه ،شور و نوایی دارد
تارسددرخیمه گاه حال وهوایی دارد
همرهت مشک پرآب وتوبمانی تشنه
این جوان خلف حیدر،چه وفایی دارد
دستها گشته جداازتن ،مشک بردندان
این عمو ازشرم طفلان ،چه اِبایی دارد!
تیربرجانش نشست ومشک اوگشت تهی
دل عباس شکسته، چه مسایی دارد؟
داد...
توهستی فرزنداین خاک پار
توتختی تورستم تواسفدیار
نبایدکه گردد زتو کم عیار
که توپاکدستی وتوپاسدار
ای منجی شیعیان کجاییدشما؟
برظلم به شیعیان گواهیدشما
این شیعه غریب وبی نواوتنهاست
وقت است که ازسفربیاییدشما
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
زهراسلحشور
درحریم یار،خون پاشیدند
ازدامن شیعیان گلی راچیدند
آن دسته گلی راکه زباغی چیدند
درهجروغمش مردوزن نالیدند
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
زهراسلحشور
درحریم امن، غوغا بر پاشد
یک کافربی صفت چنین رسواشد
خونی که زِ رگهای شهیدی پاشید
با آن سندِحبّ علی امضا شد
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
زهراسلحشور
صبحگاه دیده گشایم ، رویت ببینم
کام من شیرین شودبادیدنت بسیار
کام من شیرین شود بی حبه قندی
قند من هست دیدنت ای یار!
زهرا سلحشور