پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شعری بجان نشسته و اشکی به دیده امآهی ز دل رمیده و دردی کشیده امدر مدح عاشقی تو شعری سروده امعالم اگر غزل بشود من قصیده اماین تن فدای تربت پاکت شود کم است از بوستان خیمه گلی سرخ چیده امجان را ز روی شیفتگی در طبق نهم در سایه سار لطف شما آرمیده ام خواندی مرا چنانکه به صحرا روان شدم بر خیمه گاه موکب یاران رسیده ام در آخرین عمود بکردم چو سجده ای با گوش دل روایت عشقت شنیده امگرد و غ...
فرزند خلف حیدرآب دردستان ماه ،شور و نوایی داردتارسددرخیمه گاه حال وهوایی داردهمرهت مشک پرآب وتوبمانی تشنهاین جوان خلف حیدر،چه وفایی دارددستها گشته جداازتن ،مشک بردنداناین عمو ازشرم طفلان ،چه اِبایی دارد!تیربرجانش نشست ومشک اوگشت تهیدل عباس شکسته، چه مسایی دارد؟داد زد آن دَم برادر:آه عباسم کجاست؟پشتش ازغم خم شده اماخدایی دارداشک ازداغ برادربیقرار ازچشم ریختناله و آه و غمِ دل چه صدایی دارد؟!زینب آن جامه دری...
توهستی فرزنداین خاک پارتوتختی تورستم تواسفدیارنبایدکه گردد زتو کم عیار که توپاکدستی وتوپاسدار...
ای منجی شیعیان کجاییدشما؟ برظلم به شیعیان گواهیدشمااین شیعه غریب وبی نواوتنهاست وقت است که ازسفربیاییدشما🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤زهراسلحشور...
درحریم یار،خون پاشیدند ازدامن شیعیان گلی راچیدندآن دسته گلی راکه زباغی چیدند درهجروغمش مردوزن نالیدند🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤زهراسلحشور...
درحریم امن، غوغا بر پاشد یک کافربی صفت چنین رسواشدخونی که زِ رگهای شهیدی پاشید با آن سندِحبّ علی امضا شد🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤زهراسلحشور...
صبحگاه دیده گشایم ، رویت ببینمکام من شیرین شودبادیدنت بسیار کام من شیرین شود بی حبه قندیقند من هست دیدنت ای یار!زهرا سلحشور...
میلاد حضرت فاطمهجان من فاطمه جان ای گل یاس!به چه نامت زیباست!چوحروفش والاستفا آن فیض الهی باشدکه زتونازل گشتالفش انس ومحبت دردل که توزان سرشاریطا آن کوثروطاها توخودقرآنیمیم آن برکت جانت باشد،چه مبارک میمونبس که نیکوکاریتوبه راه عشقت جان خودبسپاریبس که باایثاریه آن هستی عالم باشدکه توفخرآنیوخداخواست که به یمن وجودت قدمی برداردازبرای بندگانی چون منکه چنین منبع فیضی به زمین بگماردتوشدی چون ابری پربها،پرنعمتازو...
آغازکنم بیادپایانی خوشگوییم وبخندیم به رفتاری خوشمی سراییم دوشعری بهردوستکه رسیدیم سرانجام به دیداری خوش...