در پستوی خیال، خدا منتظر توست آنسوی دل شب، سحر منتظر توست دل را بتکان از غبارِ مردم و غم یک قطره؟ نه دریا منتظر توست از خویش برون آی، رها شو زِ تعلق در خلوت جان، آشنا منتظر توست پنهان شدهای پشتِ ربّنا در خانهٔ دل، آشنا منتظر توست...