سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
گفتم نرو رفتی مگر عشقم نبودی بی وفاطناز من دنیای من بی تو مگر دارد صفاکفتم بمان پیشم نرو دل را چرا خون می کنیجز من مگر کس می شود من را تو مجنون می کنیای عشق من شیرین تر از مجنون کسی را دیده ایدلداده تر از من کسی دیدی جنین دلداده ایدادی جوابم را چنین آتش گرفتم در جنینعشقم تو بودی باز هم روزم که با تو شب نشدمن گفته بودم با توام اما تو عشقت تب نشدگفتی بخواه از من که در آن لحظه پیدا می کنمهرچه بخواهی در همان لحظه مهیا ...
نیستی! آغوش من احساس سرما می کند پنجره سگ لرزه هایم را تماشا می کند...