قلبم
همیشه عاشق« چنگال» توست
چنگ بزن
زخمیِ بی جان افتاده« درمان» می شود
علیرضانجاری(آرمان)...
ماهی ها
از دریا بی زارند
خودم دیدم یکی از آنها
در خشکی می رقصید
علیرضانجاری(آرمان)...
آهسته در گوشم
فریاد بزن
سکوت تو
خونم را در شیشه می کند
علیرضانجاری(آرمان)...
انتظار هر روز من
شبیه گیسوان توست
همانقدر
بلند و
پر پیچ و خم
علیرضانجاری(آرمان)...
مو پریشان کن
دیگر بازار داغ برده فروشان
خریدار ندارد
علیرضانجاری(آرمان)...
و شاید؛
در زِهدانِ عشقِ تو بارور شود،
نطفه یِ باورِ من...
پنجره؛
آبستنِ انتظار
و کوچه؛
پا به ماهِ آمدن!...
گفتم؛
از شَرَرِ عشق بیمناکم
گفت؛
من، بارانم
بی وقفه میبارم بر باغچه یِ خشکِ اندوهت!...
رویا؛
تُرد بود و نازک
پرستو اما؛
سرِشتَش کوچ...
پروانگی؛
قرعه یِ نامِ من بود
و
حریق؛
پایانِ این ماجرا....
ابری ولگرد
بر گوشه ی دفتر شعرم نشست
ناگهان بارید
تا شعرم شکست...
رویاسامانی...
اگر خدا
کنج قلبم خانه دارد
چرا با همسایه
چای می نوشد...
رویاسامانی...
با تلفن همراهش درگیرست...
***
روزهای بیشماری ست،
کسی سراغش را
نگرفته است!
زانا کوردستانی...
کلاغ پیروُ،
شانه ی مترسک...
***
هم صحبت های؛
-روزگارانِ خشکسالی!
زانا کوردستانی...
من به تو نیاز دارم!
مثل:
[خوزستان]،
--به آب!
زانا کوردستانی...
بی تو
تنهایی م قد می کشد
دست نمی رسد
به آرزوهام
کاش شعرهایت
نردبانم شوند
صیدنظرلطفے...