چهارشنبه , ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
درختی تنهامکه یک روز آمدیصدایت را به شاخه هایم بستیو رفتی...!...
پنجره؛ آبستنِ انتظارو کوچه؛پا به ماهِ آمدن!...
آن سوی خیابان جا مانده امهمه رفتند و آمدنداما نوازش دستانم سرگرداندنبالِ آمدن تو می گردند......
گاهی رفتن واژه ی غریبی میشودو تو باید آمدن را جشن بگیریرعنا ابراهیمی فرد...