پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
محبوبموقتی شما رفتیدفصل ها هی ورق خوردندتاشما برگردیوگرنه بعد شماکارم با دنیا باید تمام میشد!!!مهدیه باریکانی...
محبوبم! آنگاه که چون رهگذری از کوچه عشقم می گذریمهر و ناز و زیبایی، لبریز از وجودت را جمع می کنم و در قلبم می گذارم.تا که ره توشه ای شود، برای روزهای دور و دراز عاشقی.مطمئنم روزی نیازمند نفس هایت خواهم شد ومهر و محبتت وموسیقای جمالت به کارم خواهند آمد و خودم را با آنها می پوشانم.هر لحظه بی هرم نفس هایت افق ایوان چشم هایم تار می شوند،و بندهای دلبستگی ام به زندگانی، پاره می شود.مجنونم و هزاران چشمه در تو یادم می کنند مجنو...
محبوبم....نمی توانم از تو بگذرمبا اینکه دلسردی از من استنمی شود تا ابدیتاز ته دل بخندممعبودم ، تو که می دانیاین تاثیر میله های سربیحیاط استکه هر جمعه ایوان خانه اممی لرزد... رویاسامانی۱۴۰۲/۲/۲۲...
دوستم بدار عزیزمهمیشه که سیاهی ها پشت درمان منتظرمان نایستادندگاهی هم دنیا دست مهربانی خود را بر روی سر گلدان شمعدانی سفالی گوشه ی حیاط اَش میکشدهمیشه خورشید پشت ابر نمی مانددستت را به من بده عزیزمبیا،باهم راه برویم تا به کوه برسیمابرها آن جا سفید تر و زیباتر اندبهار می آید با گرمای ظهر تابستان می خندیمبه خش خش برگهای پاییزی می رسیمزمستان هم تمام میشودوبالاخره ما هم به مقصد می رسیمآری،اُمید می آید من را نگاه بیانداز مح...
در پیشگاهِ ماه،با حضورِ ستاره های شاهد؛به صراحت اعتراف می کنم:--\دوستت دارم\ محبوبم! سعید فلاحی (زانا کوردستانی)انجمن شعر و ادب رها (میخانه)...
شعر اگر نتواند موهایت را بسرایدوکلمات،زیبایی چشمان مشکی ات را توصیف کند.وقافیه ها با عطر تو پر نشوند.به چه کار می آید؟به صبح می رسد؟آیا ارزش وقت را دارد؟لیکن شعری که شما را ندارد،محبوبم.من را شاعر نمیکند...نه پاریس نه اینجا نه دمشقنه حتی انسان می شوم!...
محبوبم آخرین عکست به دستم رسید...غمگین نه اما شگفت زده شدم از اینکه چقدر سفیدی لابلای موهایت نشسته بود...شگفت از اینکه چه زود گذشت و صورتت چقدر به چین و شکن زمانه آغشته شده است... محبوبم از دیر شدن نوشته بودی و از هجران عزیزانت گلایه ها داشتی...از ترس هایت نوشته بودی و دلهره یِ آزردن و از دست دادن آدمها توی تمام خطوط نامه ات می رقصید...محبوبم بگذار اینبار منِ کوچکتر نصحیتی کنم، شاید به کارت آید..بیا بی خیال دنیا و آدمها باش...به خاطر من نه، به خا...
محبوبم این روزها دلم پاگیر زنی شده است....زنی که هر صبح با پریشان ترین موهای جهان، توی آینه می خندد.. می نشیند و با فراغ خیال پشت پلکهای درشتش خط چشم تیره می کشد.. زنی که رژ لب های صورتی را بسیار دوست می دارد...زنی که عطر های خنک روحش را قلقلک می دهد...زنی که هر روز توی جلسات تک نفره با خودش قهوه می نوشد و به رد ماتیکش روی فنجانش می خندد..زنی که تند تند توی دفترش خطوط ممتد نامفهومی رسم می کند..زنی که به طرز عجیبی می شناسمش....محبوبم این روزها آنق...
محبوبم!مادامی که نامِ منکنارِ نام تو می درخشد!زندگی ام تبسم می زند؛درخت ها شکوفه می دهند؛پرنده ها در ارتفاعات اوج می گیرند؛و خوشبختی می نشینددر مرکزی ترین نقطه ی قلبم!پس همان همیشگیِ من باشو مرا از هر چیز دیگری بی نیاز کن!مونس آهنگری...
محبوبم خواستن همیشه دلیل توانستن نیست...چه خواسته های بی شماری که داشتیم و نشد...چه رویاهایی که پروردیم و بر درخت زندگی مان کال ماند... تو می خواستی خلبان بشوی و دلت را ،چشمت را ،نفست را بسپاری به آسمان، یادت هست؟؟ و من چقدر آرزو داشتم ملوان یک کشتی بزرگ قاره پیما بشوم....محصور شکوه آبی رنگ و ابدیت اقیانوس ها..آری نور دیده ام...چه خواستن های بیشماری داشتیم که تصور رسیدن به هر کدامشان نفسمان را حبس می کرد..و حالا باز هم با اینکه یقین پیدا کرده ایم...
داغی عشقت رابا بوسه ها لب میزنمنخ به نخ!و چشمانت تنها کعبه ی من میشوند وقتی مرا حولِ مدار تو به چرخش وا میدارند!بمب احساسم می شکفد و هویدا میکند لایه های پنهانی ساقه های نیازم رااز برای خرسند شدن !از برای خشنود شدن از برای تقدیم شدن!محبوبم لطفی کن و بیا ؛بیا و بیاویز صداقت واژه هایم را در سطر سطر دامن ِ تمام گل های کاغذی؛بگذار بیفتدتمام اتفاقات عاشقانه درتمام تارو پود تو؛بگذار بیفتد تمام اتفاقات عاشقانهدر عمقِ نگ...
محبوبم اگر سرباز بودم به جای سیم های خاردار خفته بر زمین، همیشه چشمم به آسمان بود...مراقب بودم وقتی خیال جدایییت از آسمان دلم می گذرد درست و به جا شلیک کنم....اگر سرباز بودم هرگز به مین و خمپاره و گلوله فکر نمی کردم...به جایش به مُنورها می گفتم مسیر رسیدنت را در شب روشن کنند...اگر سرباز بودم وقتی هواپیمایت توی سرزمین قلبم سقوط می کرد تو را به جای اسارت در خاکم، با سبدی گل به خانه می فرستادم...بازگشتت با خودت یا خدا نمی دانم....
محبوبم سنگ مرمر همانقدر که درخشنده و زیباست، همانقدر هم سرد است...تن آدمی خنک می شود وقتی به آن تکیه می دهد...آنقدر خنک که پوست مور مور می شود و یواش یواش دلزده ات می کند...آنقدر که می گریزی و دوباره به گرمای زندگی در درون خودت چنگ می اندازی...نمیدانم شاید توقع من از سنگها زیاد شده...شاید دیوارهای مرمری را به چشم تکیه گاه نباید نگاه کرد...شاید دیوارهای سنگی آنقدر هم که به نظر می رسند محکم و سخت و گرم نباشند...محبوبم به تو که فکر میکنم چهره ات در ...
عاشقم باش جانان ، آغوشت را به من بسپاردوره کن مرا از عطر ِعاشقانه هایت تا که سرمست شوم از احساس ِشور انگیز شور آفرینت !می دانی معبودم اکنون که ناگریزیم به مزه مزه کردن فاصله ها!تو برایم بمانتو برایم باشاما همیشگیاما امناما پرهیاهو!محبوبم محتاجمبه دوباره زیستنت؛مشتاقم به دوباره دیدنت؛حریصم به چشمانت تا که مبتلایم کنندبه یک عمر عاشقیبه یک عمر دیوانگی.باران کریمی آرپناهی...
محبوبم امروز یقین کردم که هر کاری از هر انسانی ساخته است...زن یا مرد فرقی ندارد...هر انسانی می تواند هر چیزی باشد...نقاش، راننده، مکانیک،معلم،پزشک،کارگر و هزار و هزار نقش دیگر..هیچ چیز غیر ممکن نیست و هیچ مرزی نمیتواند انسان را محدود کند...محبوبم تنها و تنها یک نقش در این جهان هست که انجام آن فقط و فقط از عهده ی یک مرد بر می آید ...آری محبوبم، فقط یک مرد می تواند زنی را آنچنان دوست داشته باشد که جهان با تمام فراز و نشیب هایش برایش بهشت شود...پس ب...
محبوبم همه چیز را نمیشود خرید...خیلی از چیزهای عزیز و دوست داشتنی در این جهان رایگان هستند...مثلا بوییدن بدن نوزادی تازه حمام رفته...خنکای آن طرف بالشت در سحرگاه یک شب جمعه...زنگ دری که می دانی عزیزت پشت آن ایستاده...عطر غذایی که توی راهروی ساختمان پیچیده...بوسه های خنک باد بر موهای به عرق نشسته یِ پشت گردنت...تماشای سفیدی موی پدر و مادر.... و هزاران هزار نعمت نادیده و ناشمرده...محبوبم...گران نخر این جهان را که گران و سخت بر تو خواهد گذشت...و ارز...
محبوبم بیا کمی متفاوت باشیم...بیا قول بدهیم از فردا لابلای خبرها سرک نکشیم...بیا دیگر خط کش دست نگیریم و هر روز سطح بدبختی خودمان را در خاورمیانه اندازه نگیریم...اصلا بیا خودمان را بزنیم به بی خیالی...بیا فکر کنیم داریم در جزیره ای محصور در اقیانوس اطلس مثل انسان های نخستین زندگی می کنیم...تو هر روز با قایقت به دریا می زنی و من هر روز توی ظرف های نارگیلی برایت سوپ می پزم...شبها بنشینیم کنار آتش و مثل سرخپوست ها چُپُق بکشیم....محبوبم بیا فکر کنیم ...
محبوبم... من یقین دارم که یک روز بیدار خواهم شد..شاید یک صبح خنک پاییزی...من بیدار خواهم شد و بی تفاوت به تمام خبرهای جهان، رادیو کوچکمان را آنقدر روی موج های موسیقی تاب خواهم داد تا به شعری از فروغ برسد...محبوبم یک روز بیدار می شوم و دیگر نگران تو نخواهم بود..دیگر به تو زنگ نخواهم زد..دیگر از شلوغکاری اول صبح گنجشک ها پشت پنجره گلایه نخواهم نکرد...محبوبم من یقین دارم در آن صبح دلکش، تمام پنجره های رو به خیابان را باز خواهم کرد... سرمای سحرگاهی ر...
محبوبم چه راههای درازی...چه جاده هایی..چند جهان است که ما مسافریم؟ ..خبر نداری کجای این جاده درنگ باید کرد؟؟.. محبوبم از تو چه پنهان از اینهمه رفتن خسته شده ام..تازگی ها خیال نشستن و آسودن به سرم افتاده..راستی اگر در میانه یِ راه ندیدیمت مرا ببخش..بگذار به حساب پاهای خسته ام..و نه قلبم..چرا که قلبم از آغاز تو را دیدن یکسره در تقلای رفتن بود...محبوبم سفرت که به پایان رسید ..بر اولین دروازه یِ شهرهای سعادت که رسیدی یادم کن...و زنی را به خاطر آور که...
تو زیباتری...زیباتر از تمام کتابهایی که نوشته ام و خواهم نوشت...زیباتر از تمامِ شعرهایی که سروده ام و خواهم سرود...آه محبوبم....!تو حتی از خودت همزیباتری.......
بخند محبوبم!که دوری تنها واژه استو هربار که گنجشکی پشت پنجره آواز می خواندصبحانه ی مرابا سلام گرمی از توشیرین و دلچسب میکند!️️️...
محبوبم!دل من خسته بودشما آمدید،ناگهانخستگی از دلم درآمد ️️️...
محبوبم این جانم گفتن ها را تنها برای تو کنار گذاشته ام، تو بیا تا هر لحظه جانی را نثارت کنم... ️️️...
محبوبم!اگر روزیدرباره یِ مناز تو سوال کردند،خیلی فکر نکنمغرور به آن ها بگو:دوستم دارد!بسیار دوستم دارد...
محبوبم !زندگی من از روزی آغاز می شود که دل به تو سپردم....
محبوبم !جهانم آشفته است، جهانم میزان نیستجهانم پر از اضطراب است، لحظات چموشاندتنها هنگامی که به شما میرسم، روبهروی تواَم و به تو سلام میکنم، آن زمان جهان به تعادل میرسد ...جواب بدهی یا نه، تو جهان مرا متعادل میکنی !...
محبوبم من نه یک بار که بارها میخواهمت...میخواهمت برای خودم برای جهانی که با آنهمه بزرگی پیشِ چشمانِ تو پیش پاترین اتفاق است.میخواهمت تا از یادم نرود زیباترین معنای زندگی را،میخواهمت بی هراس تراز همیشه برای همیشه ی عمر.برای خلوت ترین کنجِ تنهایی،برای خانه ی کوچکم که با حضور تو هیچگاه از مِهر خالی نمیشود،برای عشقی که تنها با تو پابرجاست.محبوبِ من ،من نه یک بار که بارها میخواهمت با هر لبخند با هر نگاه با هر تپش من بازهم،باز...
چون دوستت دارم ، راهی پیدا خواهم کرد تا نور زندگی تو باشم حتی اگر در تاریک ترین و دلگیر ترین حال خود باشم...
جز آغوشتهرکجا که باشمغریبم !!!️️️...
مُهم نیست که شانه هایت تجسم است !و آغوشت خیال همه یادت اینجاستنگاهت ، صدایت ، خنده هایتدیگر چه میخواهم ️️️...
دَر مَن بِدَمیمَن زِنده شَوَمیِک جان چه بُوَدصَد جانِ مَنی......
ای زندگی و تن و توانم همه تو......
دوستت دارمای که بودنتمرگ را به تاخیر می اندازد...️...
باشی،شب از روز روشنتر است!...
هر چه بیشتر می بینمتاحتیاجم به دیدنت بیشتر می شود!...
و قسم به روزی که صفحه دوم شناسنامت اسم من باشه...
می پرسند علم بهتر است یا ثروتمی گویمتوآخر تو دار و ندار منی......
ز تمام بودنی ها تو فقط از آن من باش...
عشق جانمآنقدر میخواهمتکه مطمئنم تا آخر عمرهیچکس و هیچ چیزنمیتونه مارو از هم جدا کنه...