جوجه ها که مادرشان مرد
از جیک جیکشان فهمیدم،
به من حسودیشان شد.
رها فلاحی...
کوچه لبالب از عطر یاس
نمی دانم ممنون کدام همسایه ام...
پلی خواهم زد
میان دستان احساس
تا با گام های عشق
قدم بگذاریم به مهر
بر سرزمین همیشه سبز
بادصبا...
به پرواز در می آورد
بادبادک آرزوها را
دخترک قصه ها
بادصبا...
دست افشانی می کنند
ثانیه ها
بر مزار رویاها
غروب هر جمعه
بادصبا...
مشق می کند
به جرم عشق
چشم بارانی ام
در دریای دلتنگی
بادصبا...
در قاب خاطره ها
می یابم
شیرینی خنده های کودکی ام را
که
در بزرگسالی
گم کرده ام
بادصبا...