پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
و آن شب... کوچه را گریاند خانم! خدا هم در غمت واماند خانم! صدای بال جبراییل آمدنماز آخرش را خواند خانم...تمام یاس های شهر بی تو مرا در اشک می سوزاند خانم! مرا چون کوه می دیدی همیشهغمت این کوه را لرزاند خانم! حریف غیرتم دریا نمی شد!کسی مشت مرا خواباند خانم! زمین قدر تو را هرگز نفهمیدخدا این را به من فهماند خانم! تو را ای کاش دست رسم تقدیر به دنیا باز می گرداند خانم! غمم را در نبودت چاه فهمید!علی بعد از ت...
بعداز تو عمری با هوایت گریه کردم!رفتی و ماندم در عزایت؛ گریه کردم!هربار از راه آمدم دیدم تو هستیدر خانه ام خالی ست جایت...گریه کردم...باغی که پرپرشد تمام غنچه هایشاینجاست شاید بی صفایت! گریه کردمهربار اینجا آسمان، سرخ از غمت شدبا بغض هایت...گریه هات...گریه کردمسخت است زن تنها بماند روز سختی!هی از خودم کردم شکایت! گریه کردم!شرمنده ام! چون دست هایم بسته بود و آن روز می آمد صدایت...گریه کردم...بعد از تو من با چاه ...
بابا چه بی وفاشده دنیای بعد تو من ماندم و مصائب عظمای بعد تو چشم انتظار رفتن توبود امتت شعله کشید فتنه زفردای بعد تو داغت برای فاطمه سنگین تمام شدشهادت حضرت فاطمه (س)تسلیت...
دیگر آن خنده زیبا به لب مولا نیست همه هستند ولی هیچکسی زهرا نیست قطره ی اشک علی تابه ته چاه رسید چاه فهمید کسی همچو علی تنها نیست...
بی روی دلآرای فاطمه شمع علی تا سحر میسوزد، شمع میمیرد و مولا بار دیگر از درد و اندوه میسوزد. گویا یک نفر در خیالش همه شب بین در و دیوار او را صدا میزند. شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) را تسلیت باد...