متن ایام فاطمیه و غریبی علی (ع)
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ایام فاطمیه و غریبی علی (ع)
سایه نشین چادر ت دارد سعادتی
تو اولین شفیعه ی روز قیامتی
عطر بهشت میدهد آنجا که نام توست
یعنی بهشت از تو گرفته حلاوتی
کوثر به نام توست گنجینه ی حیا
دریایی از نجابت و ایمان و عفتی
با ذکر تو گل میکند سجاده های نور
قرآن ناطقی و...
با سفره فاطمه نمک گیر شدیم
با نوکری اهل ولا پیر شدیم
هر چند که روسیاه هستیم اما
دلبسته به زیبایی تقدیر شدیم
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
قدری بمان ای سوره قدرم که قدرت را
من دانم ای آیات حق بر روی لبهایم
ای روشنای کهکشان شان نزول نور
ای لیله الاسرا بمان مهتاب شبهایم
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
قدری بمان ای سوره قدرم که تنهایم
ای قل هوالله احد قرآن زیبایم
ای روشنایی فلک شان نزول نور
ای لیله الاسرا بمان خورشید دنیایم
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
میخواستند از او نماند یک نشانی
غافل از این که تا ابد زهرا است زهرا
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
یا فاطمه ای شفیعه ی هر دوسرا
حورایی وانسیه ای و خیر نسا
ای سوره ی کوثر سبب بود ونبود
هرگز نتوان وصف تو در شعر سرود
اعظم کلیابی بانوی کاشانی
مادر که ازدنیا نباید سیر باشد
در عنفوان زندگانی پیر باشد.
هجده بهار از عمر زیبایش گذشته
گل میشود از بوستان دلگیر باشد؟
در راه رفتن دست بر زانو بگیرد
چون کشتی طوفان زده پهلو بگیرد
درهر نفس ذکر لبانش یاعلی بود
زهرا که از مولا نباید رو بگیرد
با...
و آن شب... کوچه را گریاند خانم!
خدا هم در غمت واماند خانم!
صدای بال جبراییل آمد
نماز آخرش را خواند خانم...
تمام یاس های شهر بی تو
مرا در اشک می سوزاند خانم!
مرا چون کوه می دیدی همیشه
غمت این کوه را لرزاند خانم!
حریف غیرتم دریا نمی...
اُحِبُّ لَیالِیَ الهَجرِ لا فَرَحا حدیث بِها
عَسَى الدَّهرُ یَأتی بَعدَها بِوِصالِ
شبهاى هجران را دوست دارم ،
نه این که بدانها شادمان باشم
بلکه به آرزوى آنکه روزگار پس از آن [ایّامِ]وصال تو(زهرا) را برساند
دیوان امام علی علیه السلام ص۳۴۶
ما آنقدر درد فراق عشق نکشیدیم
که با چاه حرف بزنیم
چشماتو به روی من نبند
زخماتو خودم می بندم بخند
آه بکش ولی بمون
که همین آه دلگرمیمه
دست به پهلو توی خونه
که میری راه دلگرمیمه
دنیام فاطمه
میخوای داد بزنم تا همه بشنون
تنهام فاطمه
نمیتونم بایستم از بعد اون روز
رو پام فاطمه
می بینی تو جوونی...
آن مرد که به زهرایش می گفت:
ای تمام آرزوی من، نفس جان من؛
امشب تمام آرزوی؛ نفس و جانش
زیر خاک رفت 🖤
بدان بدون تو دیگر در این زمانه
کسی به غیر چاه علی را
صدا نخواهد کرد
خرمای نخلستان من خرما ختمت شد
همسایه ها خوردند و خندیدند و رفتند
زهرا کشید چادر خود را به صورتش
با رفتنش بهار مرا هم خزان کرد