برخیز گُل های آبیِ سپیده دم رُستند بنگر چگونه بر سکّوی صبحگاه می رقصند اینجا دریا، چو آسمانی صاف زیر پایش پُر از اَبر پُر ز ماهیِ رنگین پُر از پرنده های سفید ... در دوردست، جزیره ای پیداست مردانِ صبح خیز، پاروزنان از نگاهِ بندر و ما محو می...