بندر خوبم در جنوبم بی تو مو هیچم حبابو و دودم طلایه دار هر چی صفایی هدیه ی پاکی،از آن خدایی هدیه ی پاکی،از آن خدایی موا بگم بندر ما یه تکه از بهشته ای گپ مناگم به خدا رو خاکمون نوشته... _برشی از ترانه بندری
نسیمی غافله میره به بندر نمیدونم کجا میندازه لنگر به قربون دو زلف بور دلبر خرابش میکنه گرمای بندر چشام از راه دوری سو نمیده زبونم میل گفتگو نمیده هزار و یک گلی چیدم ز صحرا یکیش مانند یاروم بو نمیده چشام از راه دوری سو نمیده زبونم میل گفتگو...
برخیز گُل های آبیِ سپیده دم رُستند بنگر چگونه بر سکّوی صبحگاه می رقصند اینجا دریا، چو آسمانی صاف زیر پایش پُر از اَبر پُر ز ماهیِ رنگین پُر از پرنده های سفید ... در دوردست، جزیره ای پیداست مردانِ صبح خیز، پاروزنان از نگاهِ بندر و ما محو می...
دلت تهرون چشات شیراز لبت ساوه هوات بندر بمم هر شب تنم تبریز سرم ساری چشام قمصر دلم دل تنگه تنگستان رو دوشم درد خوزستان غرورم ایل قشقایی تو رگ هام خون کردستان تو خونم جنگ تحمیلی تو خونت ملک اجدادی خرابم مثل خرمشهر ولی تو خرم آبادی تمام کودکی...
اگر در زندگی هدف نداشته باشید ، خوششانسی به کارتان نخواهد آمد ! برای کشتیای که نمیداند به کدام بندر میرود ، باد موافق معنا ندارد ...