پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ای صنم خورشید تابان منی در جهان جان چون جان منی...
«بت روی تو» امشب برای چشم تو یک کار دیگر می کنم از صورت زیبای تو، نقشی مصور می کنم لبخند شیرینی بزن، تصویر تو بهتر شود فرهادم و با تیشه ام سنگی چو پیکر می کنم دل می تراشد سنگ تو، از بهترین سنگ ها امشب تمام قامتت، از جنس مرمر می کنم جان میدهم بر قامتت، با تیشه و دستان خود جای دو چشمت ای صنم،سنگی ز گوهر می کنم هستی به سقف آسمان ،ای اختر زیبای من این خانه با چشمان تو، امشب منور می کنم آماده شد تصویر تو، با تیشه و پی...
ما همه چشمیم و تو نور ای صنمچشم بد از روی تو دور ای صنم...
+ چه صنمی باهاش داری؟ - دلخوشیمه، میونِ این همه دل مردگی...